۱۴۰۱.۰۵.۰۹
صادقی نقاش پرکاری بود و در طول فعالیت حرفه‌ای‌اش راه‌های گوناگونی را آزمود. گرفتار سبک نشد، اما همواره زبان شخصی خودش را دنبال کرد، تجربه گرا بود و از عینیت تا انتزاع را درنوردید. با این همه هیچ وقت گرفتار بازار نشد و همواره به قلب، وجدان، دین و اجتماعش وفادار ماند. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری به نقل از خبرگزاری فارس، ۵ مردادماه سال جاری وقتی گرما به اوج خودش رسیده بود همان ابتدای صبح خبر رسید که حبیب الله صادقی از دنیا رفت. خبر کوتاه بود و به ناگاه و تکان دهنده. شب که شد وسط تابستان باران عجیبی گرفت آنقدر که آسمان تهران سر باز ایستادن نداشت. آخرین بار استاد صادقی را در فرهنگستان هنر دیده بودم، کمتر از دو ماه پیش. وقتی با دقت به گزارش پژوهشی درباره وضعیت آموزش در آموزشگاه‌های آزاد هنری کشور گوش می‌دادند. آنقدر ساده و متین و دلداده که کمتر میهمانی می‌توانست حدس بزند، این مرد مهربان گوشه سالن یکی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین هنرمندان معاصر کشور است. هنرمندی که در تمام عمر کاری‌اش عدالت‌خواه بود و هیچ وقت به مناسبت‌های قدرت تن نداد. نقاشی که همواره تلاش کرد علیه ظالم و صدای مردم باشد. اما به راستی آثار و نگرش حبیب‌الله صادقی چه ویژگی‌هایی دارد که اینچنین در بین اقشار مختلف جامعه و هنرمندان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده است؟ نگاهی به زندگی استاد حبیب الله صادقی حبیب الله صادقی در یک خانواده سنتی پر جمعیت به دنیا آمد(8 برادر و 4خواهر)، در یکی از آخرین گفتگوهایش گفته بود: مرحوم جواد فاضل (مترجم نهج‌البلاغه)در همسایگی پدر من زندگی می‌کرد. در زمان تولدم، مادرم می‌گویند که دوست دارند آقای فاضل در گوش من اذان بگوید. امیدوارم من به یمن اذانی که از حنجره مبارک جواد فاضل به گوشم آمده است بتوانم معرفت فرهنگی این انسان بزرگ را در شکل تصویر روایت کنم. پدر بزرگ صادقی روحانی و پدرش عضو جامعه مطبوعات بود و در بخش فنی روزنامه اطلاعات کار می‌کرد. برادرش نیز عضو شورای هیأت تحریریه روزنامه اطلاعات بود. صادقی سال۵۵ هنرستان را تمام و همان سال وارد دانشکده هنرهای زیبا شد. خودش در این باره گفته است:« در خانواده ما نگاه ویژه‌ای به موضوع نشر و کتاب وجود داشت. ورود من به دانشگاه تقریباً با رفتارهای اجتماعی که داشت در جامعه صورت می‌گرفت همزمان بود و من به دلیل اینکه پالت خانواده‌ام یک پالت مذهبی و در عین حال روشن‌فکر بود و به دلیل علاقه و الفتی که داشتم، در بحث‌ها و گفتمان‌ها شرکت می‌کردم. دوره‌ای بود که جامعه داشت برای انقلاب آماده می‌شد و ما درحال آموزش دیدن بودیم ولی در عین حال رفتارها و طبایع متفاوتی که بین ما و گروه‌های دیگر بود هم به یک شکلی بروز و ظهور پیدا می‌کرد.» استادان مهم و تاثیرگذار صادقی صادقی در هنرستان شاگرد فرشچیان بود و در دانشگاه سنت نقاشی را از حیدریان آموخت، با این همه شاید رویکرد و نوع نگاه هانیبال الخاص بود که پالت ذهنی صادقی را معطوف به جریان‌های اجتماعی و نقاشی متعهد به جامعه، شکل داد. با این همه اندیشه عدالت‌خواهانه صادقی بیش از آن که به مارکسیسم نزدیک باشد، بیشتر وام‌دار جریانی دینی و اسلامی بود که ریشه در زیست خانوادگی او داشته است. صادقی در تمام دوران کاری‌اش از یک سو آموزه‌های الخاص در پرکاری را به کار بست و از سوی دیگر همچون حیدریان و طرفداران سنت نقاشی صبوری را و مداومت در خلق اثر هنری را آموخت. اولین نقاشی انقلابی صادقی سال۱۳۵۵ کشتار فیضیه را کشید و این سرآغازی بود بر آنچه بعدها «هنر انقلاب» نام گرفت. سال دوم دانشکده بود که این اثر را برای پروژه کلاسی کشید، کلاسی که استادش هانیبال الخاص و شاگردانش، حسین خسروجردی، ناصر پلنگی و کاظم چلیپا بودند. همین گروه کمی بعد انجمن اسلامی دانشکده را راه انداختند. بعد از انقلاب هم اولین نمایشگاه مهم و تاثیرگذار نقاشی را همین گروه در حسینه ارشاد به راه انداختند، نمایشگاهی از آثار نقاشان انقلاب اسلامی که با حضور بی‌سابقه مخاطبان روبرو شد و در کوچه مشرف به حسینیه مردم برای دیدن آثار در خیابان زمرد صف ایستادند. این نمایشگاه ۲ ماه، شهر به شهر در بسیاری از شهرهای مهم کشور برگزار شد. حبیب الله صادقی و دوستانش ۶ ماه بعد کانون فرهنگی انقلاب اسلامی را راه انداختند که بعد تبدیل به حوزه اندیشه هنر اسلامی و سپس به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل شد. نقاشی به مثابه کنشگری اجتماعی صادقی نسبت به هیچ ظلمی سکوت نمی‌کرد و همواره رویکردی کنشگرایانه داشت. پرداختن به موضوعاتی چون حادثه یازده سپتامبر، جنایت‌های داعش، حوادث بوسنی و هرزگوین، افغانستان، عراق، بمباران شیمیایی سردشت و...  شاهدی بر این مدعا است. خود در این باره می‌گوید« نه فقط وابسته به انقلاب ایران، بلکه وابسته به حس انسانی و آزادگی در بشر متعالی است. من باور دارم که همانطور که قرآن، اندیشه و معرفت جهانی است، ما نیز باید بتوانیم برای جهان و رنج‌های بشری کاری کنیم. رنج بشری جزو رنج‌هایی است که من را پشت سه‌پایه‌ام به وجدان و کار دعوت می‌کند.» مهم اینجاست که صادقی به واسطه زیست‌-جهانش سراغ این موضوعات می‌رفت. جز قلب و وجدانش سفارش دهنده دیگری نداشت، و از این رو است که نقاشی‌هایش آنچنان ساختمان نظام‌مند و تصاویری عاطفی را بازتاب می‌دهد. صادقی هم جهان نقاشی را به درستی می‌شناخت و هم ماهرانه هنری متعهد را پیش می‌کشید. او از مهم‌ترین نقاشانی بود که توانست عاشورا به شکل عزتمندانه‌ای بازنمایی کند. در نقاشی‌های عاشورایی وی امام حسین (ع) و یارانش در موضع قدرت و عزت هستند و این رویکرد امید بخش و انقلابی در تمام دوره‌های کاری صادقی مستتر است. صادقی می‌گوید: «من در این ۴۰ سال تلاش کرده‌ام که انگشت اشاره‌ام را به سمت یک بهشت نوین بگیرم.» احساس آزادی‌خواهی و دفاع از مظلوم در هر گوشه جهان که بود برای صادقی امری مهم می‌نمود. از این رو است که می‌گوید: «من دلم می‌خواهد آثارم پس از مرگم دلیل راه همدل و همزبان مردمی باشد که در طی تاریخ دچار ظلم شدند، چون تلخ‌ترین رنج بشر ظلم یک گروه بر دیگری است.» رهبر معظم انقلاب: حبیب! موضوع این تابلو چیست؟ صادقی با اشاره به یکی از تابلوهایش خاطره‌ای را نقل می‌کند که بسیار تاثیرگذار و شنیدنی است. او می‌گوید: «در سال ۶۴ یکی از تابلوهای من با عنوان «هرگز مباد» در یکی از نمایشگاه‌های حوزه هنری به نمایش درآمد. در این تابلو تصویر یک رزمنده را کشیده بودم که دستهای خود را مقابل گلوله باز کرده؛ یک قرآن در دست دارد، پشت سرش یک کُت با قلاب ماهیگیری نگه داشته شده است و از ردّ گلوله‌ای که به سینه‌ رزمنده اصابت کرده چند مدال بر روی آن کت نصب شده است. در آن سال آیت‌الله خامنه‌ای که رئیس‌جمهور بودند برای دیدار از نمایشگاه به حوزه هنری آمده بودند؛ آقا به اسم کوچک من را صدا زدند تا درباره این تابلو برای‌شان توضیح بدهم؛ برخی از حاضرین در گالری از آقا خواستند که از تماشای این تابلو صرف‌نظر کنند اما آقا دست مرا گرفتند و گفتند: «حبیب! موضوع این تابلو چیست؟» گفتم: «اسم این تابلو "هرگز مباد" است» ایشان گفتند: «خب این که اتفاق افتاده است» و من گفتم: «من آرزو دارم که این اتفاق نیفتد و با نحوه پارادوکسیکال این موضوع را به تصویر کشیدم» آقا بامحبت به من نگاه کردند، دست روی شانه من گذاشتند و گفتند: «احسنت این، حرف بچه‌های انقلاب است؛ سعی کنید این را گسترش دهید.» تحلیلی زیبایی شناسانه بر نقاشی‌های استاد صادقی مشهورترین نقاشی‌های صادقی متاثر از فضای انقلاب، دفاع مقدس، نهج البلاغه و عاشورا هستند. از این رو او را می‌توان یکی از مهم‌ترین نقاشان مقاومت دانست. چرا که هر جا ظلمی در هر گوشه دنیا اتفاق افتاده است او با بیانی نقاشانه به چالش‌اش کشیده است. علاوه بر موضوعات متعهدانه و رویکرد نمادینی که در نقاشی‌های صادقی دیده می‌شود از منظری زیبایی‌شناسانه ترکیب‌بندی، رنگ و بازی با عناصر بصری هم به شکلی مدرن و نوگرایانه در نقاشی‌های صادقی دیده می‌شوند. جدال بین نور و تاریکی هم در معنای نمادینش و هم در شکلی بصری و تجسمی جذابیتی معنا دار به آثار صادقی بخشیده است. از منظر محتوایی نیز قهرمان‌های آثار صادقی هیچکدام تفنگ ندارند، آن‌ها با دست خالی علیه ظالمان تا دندان مسلح مقاومت می‌کنند و سرانجام پیروز خواهند شد. صادقی در این باره گفته است:« هیچ‌کدام از قهرمانان من تفنگ در دست ندارند. ما شجاعان دلیر و تعالی‌خواهی همچون امام حسین (ع) و یارانش، مختار، آرش کمانگیر، رستم، سلمان فارسی، شهید همت و یارانش، شهید باکری و یارانش، شهدای حرم و همه کسانی که دل در گرو نجات بشر دارند را داشته‌ایم که از آغوش گرم و نرم پدر و مادر به راهی می‌روند که دیگر ممکن است برنگردند و فقط با خدا معامله می‌کنند. این‌ انسان‌های وارسته را باید ستود. پس من همچنان درباره آنها نقاشی می‌کشم و دل در گرو تمام انسان‌های مظلوم می‌بندم.» بر اساس همین رویکرد صادقی یک تابلو کمتر دیده شده دارد که به نظر یکی از شاخص‌ترین آثار این هنرمند است و احتمالا خیلی زود نور روز بر آن تابیده می‌شود و چشم‌ها را به خود خیره خواهد کرد. این اثر با الهام از اثر «تیرباران سوم می»فرانسیسکو گویا ساخته‌ شده است. بی‌شک سرچشمه این نوع نگاه تجربه بی‌واسطه انقلاب اسلامی است. شور و غلیان این دوران او را به سوی خلق آثاری در ستایش از مبارزه و ایستادگی سوق داده است که امکانات بصری‌شان را در جهت برانگیختن عواطف مخاطب به کار می‌گیرد. بعضی از آثار صادقی به چشم عموم مردم بسیار آشنا هستند، آثاری که در روزنامه‌های دهه۶۰ به کرات به چاپ رسیده‌اند، و سهم مهمی در نمادپردازی فرهنگ تصویری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، و مقاومت ....داشته‌اند. عموم نقاشی‌های صادقی میراث‌دار سنت‌های گوناگونی از نقاشی روایی هستند. آثارش از جهت توجه به فرهنگ توده و اقشار محروم از زوایه‌ای ستایش آمیز و قهرمانانه، نمایشی از رویارویی میان دو جبهه نیکی و پلیدی هستند. این رویکرد که زاییده کوران کشمکش‌های اجتماعی و جنگ بود در آثار صادقی موج می‌زند. برگردان این جهان به زبان نقاشی به شکل فرم‌های قاطع با مرزهای شاخص قوی و به کارگیری صورت‌های سمبلیک در آمده است. رنگ شناسی، پلان‌بندی و ترکیب‌بندی، شناخت بصری، کنتراست‌ها و...همه این‌ها در آثار صادقی علاوه بر تاثیرات بصری و تجسمی، تبدیل به فرم‌های معنادار می‌شوند و این دقیقا همان نقطه‌ای است که او را از هم نسلان و حتی نقاش‌های جوان متاخر متفاوت می‌کند. به زبانی دیگر صادقی هم در اجرای نقاشی هایش یعنی فرم، بیانگری دارد و هم نوع محتوا و روایت‌هایش. صادقی نقاش پرکاری بود و در طول فعالیت حرفه‌ای‌اش راه‌های گوناگونی را آزمود. گرفتار سبک نشد، اما همواره زبان شخصی خودش را دنبال کرد، تجربه گرا بود و از عینیت تا انتزاع را درنوردید. آنجا که لازم بود قصه پردازی و روایتگری کرد، و در جای دیگر زیبایی شناسانه در ستایش چیستی و ماهیت نقاشی اثر خلق کرد. با این همه هیچ وقت گرفتار بازار نشد و همواره به قلب، وجدان، دین و اجتماعش وفادار ماند. در آثار صادقی داستان‌های دینی در لحظه‌ای از زندگی روزمره مردمان ستم کشیده و مقاوم تجلی کرده‌اند. او گذشته را در زمان حال حاضر می‌کند و به زمانه‌اش معنای تازه می‌بخشید. [video width="656" height="360" mp4="https://media.hozehonari.ir/d/old/wp-content/uploads/2022/07/فارس-صادقی.mp4"][/video] انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha